تأملی بر برگزاری ششمین همایش نکوداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار
نام "ابوالفضل بیهقی" برای نگارنده حاکی از پنج سال خاطره است.
خاطره هایی از یادگیری الفبای فارسی در کلاس اول تا پنجمین مدرسه ای که در دوران ابتدایی مزین به نام این بزرگمرد بود، برآمده و ریشه در زندگی گذشته دارند و همواره تا به امروز نام وی را در ذهن و دل طنین انداز می کرده است.
از خاطرات که بگذریم امروزه حق ابوالفضل بیهقی بر نثر و ادبیات امروزین فارسی به گونه ای مخفی و پنهان مانده است که گویا دست و اراده ای به صورت کاملا آگاهانه قصد دارد خانه نشینی ابوالفضل در انتهای زندگیش را به امتداد تاریخ گره بزند و حقا که تا کنون رسالت خویش را به خوبی به انجام رسانیده است.
البته در جستجوی آن دست و اراده نه باید دنبال رد پای فراماسونری صهیونیستی را تعقیب کرد(چنان که مد روز است و هنر آن از برخی افراد تازه به جمع اساتید!!! افزوده شده، برمی آید) و نه باید در اتاق های سانسور و ممیزی های دولتی و غیر دولتی مانند ارشاد و امثالهم این هیولای بی یال و اشکم را جستجو کرد.
تعقیب این اراده را باید در کوچه و خیابان های همین شهر و در اندرونی خانه هر سبزواری و بلکه هر ایرانی دنبال کرد. تعقیب این رد پا "فاعل شناسا" را به درون دل های مردمانی رهنمون می سازد که با استفاده از گوشی ها و دوربین هایی که هرگز خود نساخته اند، از ساختمان هایی در میان حصارها، معماری هایی در قعر دره ها، کاروانسراهایی در ژرفای سکوت کویرها و طرح هایی در خمیازه های کوه ها که گرد تاریخ آنها را پیر کرده، تار عنکبود را پاک می کند تا در "سلفی" ها خوش جلوه کنند و آن را به عنوان هویت 2500 ساله ای که نه می شناسند و نه می خواهند که بشناسند و حتی اگر بخواهند اراده ای در جهت آن ندارند.
شاید برای چنین انسان هایی، از برگزاری همایش نکوداشت نیز همان عکس یادگاری و سلفی به یادگار می ماند و چنان که در ششمین همایش نکوداشت "ابوالفضل بیهقی" مشاهده شد جز رونمایی از چند مقاله، چیزی بیشتر به یادگار نماند تا آن نیز در کنار دیگر مقالات سال های گذشته در غبار توسن چموش و فراموشکار تاریخ گم و فراموش شود.
البته به حکم "من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق" و نیز به حسب "شکر نعمت نعمتت افزون کند" باید از تمامی دست اندارکاران برگزاری بزرگداشت سالانه "ابوالفضل بیهقی" مراتب سپاس و قدردانی را داشت که نام این بزرگ را برای مدتی کوتاه بر زبان قلیلی از مردم، انداختند و تاریخ فسرده و سرد را با شمعی کوچک برای مدتی کوتاه روشن نمودند تا اندکی نفس ابوالفضل بیهقی فرهنگیان این دیار را روحی نه بلکه رمقی بدمد.
اما به راستی عنوان "ملی" در همایش ها چه بار معنایی دارد؟ آیا یک کارگاه ساده متشکل از ارائه چند مقاله از طرف چند استاد از دانشگاه های استان رابه همراه چند متن خوانی و شعرخوانی گم شده در لابلای ارائه مقالات می توان درخور نام پر طمطراق "بزرگداشت ملی" دانست.
شاید اشتهای نگارنده زیاد است که تمایل دارد چندین نویسنده مطرح و نام آشنای ایرانی در این مراسم حضور داشته باشند و تنها یک پیام کوتاه از جهت خالی نبودن عریضه از سوی یک نویسنده هر چند بزرگ، او را اقناع نمی کند. آیا در همایش ها منظور از ملی فقط استادان دانشگاه است؟ به عنوان مثال آیا نمیتوان از هنرمندان خواست تا وارد این عرصه شوند؛ آیا نمیشد در این عرصه ملی از هنرمندان تئاتر کشور که مردم آنها را میشناسند و به آنها عشق می ورزند خواست که نمایشنامه ای و بلکه نمایشنامه ها از تاریخ بیهقی بنویسند و بازیگرانی در این همایش آن را اجرا نمایند؟
به راستی در این "همایش ملی" و دیگر همایش های ملی دست اندرکاران تا چه اندازه توانسته اند اقشار مختلف مردم را در برنامه ها دخیل کنند و به آنها فرصت شناختن و شناساندن هویت خویش را بدهند. و همایش را به فرصتی تبدیل کنند که جشنی با حضور همه اقشار برگزار شود.؟
راستی در این همایش چه جایی برای دانش آموزانی که شاید مخاطبین واقعی این همایش ها به عنوان احیاگر هویت ایرانیان در نسل های آتی خواهند بود، در نظر گرفته شده بود؟
در دوران دبیرستان دبیر ادبیاتی داشتیم، شاعر، که گاه در مراسم های مناسبتی در مدرسه صحبت می کرد و چون مشاهده می کرد که دانش آموزان پر شیطنت چندان توجهی به سخنانش نمی کنند، سخن را قطع می کرد و از بچه ها درباره شعر نظر می خواست و با همراه کردن بچه ها اشعاری از خود و یا شعری سبزواری از دیگران می خواند و چه لذتی داشت همین مقدار اندک مصاحبت غیر رسمی با وی. حال که این فرصت دست داده است و این دبیر ادبیات خوش ذوق دیروز، مدیر امور بین الملل و روابط عمومی دانشگاه حکیم سبزواری امروز است (دکتر حسن دلبری)، شاید بهتر بود ذوق سیال و روح بخش خویش را در این همایش نیز بیش از این به کار می گرفت تا برنامه های سرد و روتین گزارش مقالات (که البته در جای خود لازم و واجب است) در کنار فوق برنامه هایی چشمگیر هنری و فرهنگی گرما می گرفت.
نقدهایی که به خط تحریر درآمد به تمام همایش هایی که عنوان "ملی" را با خود یدک می کشد وارد است و مختص همایش نکوداشت ابوالفضل بیهقی نیست. اما وضع درباره این همایش متفاوت با دیگر همایش های همسنگ است. از حضور و نقش آفرینی آحاد مردم در همایش عدول کنیم؛ چرا که آرمانی اندیشیدن در روزگار کنونی جرمی نابخشودنی است. اما لااقل انتظار و سوال این است که چند نفر از مردم (باز نه ملت ایران و حتی استان) بلکه در شهر سبزوار از برگزاری چنین همایشی اطلاع داشتند؟ چند استاد و دانشجو از عوامل ستادی تا مدعوین در رابطه با این همایش دلمشغول و یا لااقل مشغول بودند؟ دستاورد این همایش چه بود؟ چه معرفتی به آنان داد؟ و سوالاتی از این دست بسیارند که دست اندرکاران همایش مذکور باید با جواب دهی به آن، پاسخ ها را برای به افزایی در دوره های آتی عبرت خویش سازند.
آخر سخن اینکه همایش از دو کلمه (هم+آیش) ترکیب شده است. حال سوال این است که کدام آیندگانی باید بیایند تا هم آیندگی آنان ترکیب "همایش ملی" را مسمی شوند؟
نویسنده: حسین آزادمنجیری دکتری فلسفه و پژوهنده/منبع :اسرار نامه
ساير اخبار در موضوع «فرهنگی و هنری »:
• ایران به وجود بیهقی، به عنوان گزارشگر حقیقت میبالد
• ۹ کارگاه پژوهشی در همایش بینالمللی بیهقی برپا میشود
• برگزاری ۲ کارگاه پژوهشی همزمان با روز ملی بیهقی در سبزوار
• رتبه جهانی دانشگاه حکیم سبزواری موجب جذب دانشجویان خارجی شده است
• پنج وقف جدید در سبزوار ثبت شد
نظرات شما
0 نظر در صف تاييد است.