مروری بر رسوایی تاریخی آمریکا در گفتوگوی فارس با مستندساز «واقعه طبس»
مستندساز «واقعه طبس» گفت: بنابر اسناد و مدارک موجود انگلیس، ژاپن و شوروی و بعضی از کشورهای منطقه مانند عربستان و مصر در این قضیه با آمریکا همراهی داشتهاند. وقتی از انور سادات سؤال میشود آیا در این جریان مشارکت داشتهاید؟ پاسخ میدهد «من به مردم آمریکا قول داده بودم تمام تلاشم را برای رهایی گروگانها بکنم».
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، آنچه در طبس گذشت با تمامی زوایای پیدا و پنهان آغاز و انجام آن، بدون شک مصداق بارزی بر تحقق سوره مبارکه «فیل» و پنجم اردیبهشت ماه 1359 یومالفیل دیگر استکبار جهانی و کارتر ابرهه زمان بود که با تحقق وعدههای راستین جل و اعلی، عنایت، لطف و رحمت الهی بار دیگر شامل حال ملت شریف ایران شد. در سیدومین سالروز شکست مفتضحانه استکبار جهانی خبرنگار فارس با «مجید ذوالفقاری» مستندساز واقعه طبس به گفتوگو نشست که در ادامه میخوانید:
فارس: آمریکا از چه زمانی خود را برای حمله نظامی به ایران آماده کرده بود؟
ـ در ایالت متحده آمریکا هر وقت اتفاقاتی از این نوع رخ میدهد، تمام بدنه سیاستگذاری خود را برای حلّ آن مشکل به طور موازی حرکت میدهند و هرجا که یک سیاستی شکست میخورد، سیاست بعدی وارد عرصه میشود. بنابراین بعد از آبان 1358 تا اردیبهشت 1359، که یک فاصله زمانی حدوداً 6 ماهه است، یک سری اقدامات موازی و چندجانبه را برای حل بحران تصرف سفارت خود آغاز و پیگیری میکند.
در مورد ماجرای تصرف سفارت آمریکا و بحرانی که برای ایالت متحده پیش آمد، آمریکا همزمان مباحث مسیر دیپلماسی و مذاکره را در پیش میگیرد. آنها اقداماتی را هم از طریق برخی نیروهای داخلی همسو پیگیری میکنند که در سالهای بعد در کودتاها یا شبهکودتاهایی که در کشور اتفاق افتاد، شاهد هستیم.
با همه اینها، تقریباً یک هفته بعد از شروع ماجرا پیشنهاد اجرای عملیات نظامی در ایران به نیروهای ویژهای در ارتش این کشور، ارائه میشود؛ پس از بررسی 20 تا 25 روزه توسط این گروه، کارتر دستور میدهد تمرینات و طرحهای نظامی برای حل ماجرا در دستور کار جدّی قرار گیرد.
یک گروه ویژه هوایی، دریایی و زمینی زیر نظر ستاد مشترک آمریکا به نام گروه «دلتا» مسئولیت اجرای این عملیات را بر عهده میگیرد؛ سابقه این گروه به دوره ویتنام برمیگردد و تقلیدی از نیروی ویژه آلمانها است که به طور خاص در بحرانهای خاص وارد میشوند و موضوعات را به شکل ویژه و البته کمهزینهتر حل میکنند.
گروه دلتا، منتخبی از افراد با ویژگیها و امتیازات فردی بالا است که تحت آموزشهای خاص و فشرده قرار گرفته بودند و یک سری قابلیتهای مضاعفی نسبت به دیگر نیروها پیدا میکردند. شخصی به نام «چارلی بکویث» که انگیزه هدایت و پیگیری این طرح را در آمریکا پیش میبرد، به عنوان سرگروه انتخاب میشود تا در صورت لزوم در زمان مقتضی و مقرَر، دست به اقدام بزند.
نیروها در یکی از صحاری آمریکا مشغول به کار میشوند و چند ماه تا 25 آوریل یا به تقویم خودمان 5 اردیبهشت مشغول به تمرین هستند؛ آنها بیش از 100 بار عملیات بالا رفتن از ماکت دیوار سفارت در چهارراه طالقانی را تمرین میکنند و منتظر هستند که اگر از طریق بهاصطلاح مذاکره و فشار سیاسی به هدف نرسیدند، با حملة نظامی و بالا رفتن از دیوار سفارت اقدام به آزادی گروگانها کنند.
مذاکرات برای انجام این مأموریت به شکل ویژه اتفاق میافتد که یک بخشی از آن به صورت رسمی و بخش دیگری به صورت محرمانه در پشت درهای بسته در جریان است. از ایران هم نمایندگانی میرفتند و به طور محرمانه در اروپا، آلمان، فرانسه و حتی اسپانیا مذاکراتی را انجام میدادند.
اطلاعاتی که از مذاکرات محرمانه داریم، عمدتاً شنیدههاست و هنوز آن افرادی که حدود 40 نفر از آنها هم ایرانی بودهاند، خاطراتشان را منتشر نکردهاند؛ براساس برخی اطلاعات یکی از آن افرادی که در این زمینه با آمریکا همکاری داشته، آقای قطبزاده است، که بعدها در خلال ماجرایی دستگیر و اعدام میشود. افراد دیگری هم از جمله افسران فراری ایران در این قضیه دست دارند که نامشان جایی ذکر نشده است.
فارس: حدود 32 سال از ماجرای طبس گذشته است اما با این حال ناگفتههایی از جمله همکاری افرادی از داخل با آمریکا برای آزادی گروگانها، سایر مسائل مربوط به بنیصدر و همکاری کشورها وجود دارد؛ علت مبهم بودن بعضی جریانات در این حادثه تاریخی چیست؟
ـ 32 سال زمان خوبی است که ما مطالبی از حادثه طبس بدانیم اما از جایی که اصل ماجرا، یعنی چالش حاصل از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا، همچنان زنده است از حساسیتها و ملاحظات بالایی برخوردار است. لذا این موضوع همانند سایر اتفاقاتی که پس از یک بازه زمانی، عادی تلقی شده و اسناد و مدارکش هم منتشر میشود، نیست؛ همین حساسیتها باعث شده کمتر اخبار تازهای بشنویم. خود آمریکاییها میگویند بخشی از اتفاقات طبس، هیچ زمانی منتشر نخواهد شد. یعنی هیچوقت از نوعی نخواهد شد که امکان انتشار بیابد.
اطلاعاتی که ما از طبس داریم، مطالبی است که آمریکاییها منتشر کردهاند؛ ما خودمان ساعتها بعد، پس از رفتن آمریکاییها از محل واقعه مطلع میشویم که اساساً چنین اتفاقی رخ داده است؛ در واقع زمانی که ما خواب هستیم، آمریکاییها میآیند و زمانی که خواب هستیم میروند.
بعد هم به سرعت از سوی کارتر و مسئولان آمریکایی گزارشهایی تهیه و ارائه میشود که البته اسناد و مدارک جامانده از واقعه و و روایت شاهدان ایرانی هم آنها را تأیید میکند و مغایرت چندانی نمیبینیم.
فارس: آیا هدف آمریکا از ورود به ایران فقط برای آزادی گروگانها بود؟
ـ در یک نگاه کلی، ابعاد واقعه فقط در حدّ یک عملیات نظامی برای نجات 52 گروگان آمریکایی صورت میگیرد؛ اما با توجه به اسناد و مدارکی که از هلیکوپترهای منهدمنشده آمریکا در طبس باقی مانده، میتوان به این نتیجه رسید که هدف آمریکا بسیار فراتر از این حرفها است و ماجرا چیزی شبیه به یک کودتای بزرگ با دخالت قوه قهریه نظامی خارجی و همکاریهایی در داخل است.
به هر حال واقعه سفارت برای ایالت متحده بهخصوص در دورهای که دیگر قطب قدرتمند وقت یعنی شوروی، از نزدیک در حال تماشای ماجرا و احتمالاً مترصد دست زدن به اقداماتی هم هست، جنبههایی از فشار و تحقیر را در بر دارد. آنها میخواهند با یک اقدام نظامی کوبنده و سریع اعاده حیثیت کنند و شرایط را هم برای این کار کاملاً آماده میکنند؛ قطعاً آنها میخواستند دیگر کشورها را از اقدامات احتمالی مشابهی در آینده دور نگه دارند و واکنششان تا حدّ ممکن عبرتدهنده باشد.
جنبه دیگر این حمله، این است که ایران به عنوان کشوری با ارزش ژئوپولوتیک بالا از دسترس آمریکا خارج شده و آمریکا باید به یک شکلی این موضوع را اعاده کند و موازنه به هم خورده را به حالت قبلی درمیآورد.
قرار بود آمریکاییها قبل از روشن شدن هوا در تپّهای اطراف گرمسار فرود بیایند. نیروها و امکاناتی را هم آنجا با همکاری نیروهای ایرانی مهیا کردهاند و اطراف تهران در یک انبار در منطقه «توتک» چند نفربر مهیا کردهاند. نیروها با این وسایل، خودشان را به تهران و مرکز شهر میرسانند. یک گروه اینها هم باید برای رهایی سه دیپلمات آمریکایی که در وزارت امور خارجه زندگی میکنند، برود. گروه اول با انفجار دیوار سفارت، به ساختمان وارد و بعد از کشتن دانشجویان که با بیهوشی گروگانها هم همراه است، وارد استادیوم شیرودی شوند و آنجا هلیکوپترها، گروگانها و نیروهای حملهکننده را به فرودگاه منظریه منتقل کنند و از آنجا هم توسط دو هواپیمای هرکولس از ایران بروند. قاعدتاً هلیکوپترهای باقیمانده در ایران را هم منفجر میکنند. یک هواپیمای سی 130 هم بین فرودگاه مهرآباد تا استادیوم شیرودی، محلهای مشخص شده از جمله مجلس، محل اقامت امام و فرودگاه مهرآباد و جاهای مختلف را بمباران میکند و تحرکات احتمالی را سرکوب میکند تا این گروه به سلامت از ایران خارج شوند.
در مدتی که عملیات در ایران انجام میگیرد، 2 هواپیمای آواکس با پرواز در نقاط صفر مرزی ترکیه و ایران و همچنین روی خلیج فارس، تحرکات زمینی و هوایی احتمالی ایران را بررسی میکنند.
برخی کارشناسان از تمهیدات صورت گرفته در ناو «نیمیتس» و تحرکات سنگین در پایگاههای برخی کشورهای همسایه، به این نتیجه رسیدهاند که قرار بوده این عملیات، بعد از بیرون بردن گروگانها ادامه پیدا کند و با بمباران همه جانبه و گسترده نقاطی از ایران و همراهی بخشی از نیروها در داخل کشور، به یک کودتا و براندازی تمامعیار تبدیل شود.
فارس: در این عملیات کدام دولتها با آمریکا همراهی میکردند؟
ـ واقعه طبس، ابتدا با یک گروه 100 نفری آغاز شده؛ یک ناو هواپیمابر، دو هواپیمای آواکس، 6 هواپیمای هرکولس 130 و 141 و 8 هلیکوپتر سیاستالیون این عملیات را اجرایی میکنند و دولتهایی همچون عربستان، پاکستان، ترکیه، عمان، مصر و بحرین هم با دادن مسیرهای هوایی و یک سری اقدامات اصلی یا ایذایی با آمریکا همکاری دارند.
فارس: عملیات نیروهای آمریکایی از کجا و به چه نحوی آغاز شد؟
ـ نیروهای آمریکایی در ابتدا در وادی «قنا» مستقر میشوند. سپس به «مصیره» میروند و هواپیماها از آنجا وارد «صحرای یک» میشوند؛ هلیکوپترها هم از نزدیکترین محل به آبهای ایران، از عرشه ناو نیمیتس به پرواز در میآیند. طبق پیشبینیها حضور 6 هلیکوپتر در این عملیات کفایت میکرده است؛ دو هلیکوپتر را هم اضافه میآورند تا در صورت وقوع برخی اقدامات پیشبینی نشده از آنها استفاده کنند.
نیروها حدود یک سوم راه را آمدهاند که یکی از هلیکوپترها خراب میشود. با توجه به سوخت محدودی که داشته، این هلیکوپتر به ناو نمیرسد و در دریا سقوط میکند. یکی دیگر از هلیکوپترها هم نزدیک بخش «ریگان» نزدیکی کهنوج کرمان دچار حادثه شده و مجبور به فرود میشود؛ پس از قطع سیستم برق، نیروهای این هلیکوپتر به مسافران یکی دیگر از هلیکوپترها اضافه میشوند.
هلیکوپترها مجدداً در پی ادامه عملیات، در حوالی کرمان دچار طوفان سنگین میشوند و همین باعث میشود که با حدود 50 دقیقه تأخیر به طبس برسند.
فارس: طوفان شن در کرمان هم اتفاق افتاده بود؟
ـ برخلاف اطلاعرسانیهایی که تا امروز صورت گرفته، در صحرای طبس طوفان شنی اتفاق نیفتاده است؛ لااقل شواهد اینطور نشان نمیدهد. فقط در کرمان طوفان سختی در جریان بوده که منجر به تأخیر ورود هلیکوپترها و اجرای عملیات میشود. این تأخیر بهواسطه سوختگیری و مهیا کردن هلیکوپترها بیشتر میشود. به طوریکه امکان و فرصت اجرای عملیات در هوای تاریک را از گروه میگیرد. به همین دلیل پیشنهاد لغو عملیات داده میشود اما «بکویث» کوتاه نمیآید و اصرار دارد عملیات ادامه پیدا کند.
در ادامه عملیات، هلیکوپتر دیگری دچار نقص فنی میشود؛ با این اتفاق امکان ادامه عملیات از بین میرود. بنابراین آنها بعد از رایزنی فشرده و مشورت با کاخ سفید، اجرای عملیات را لغو میکنند.
4 فروند از این هلیکوپترها ساعت حدود ساعت سه و نیم صبح توسط هواپیمای سوخترسان سوختگیری میکنند؛ هلیکوپتر پنجم در حالی که روشن هست، به سی 130 نزدیک میشود تا سوختگیری کند. اما تعادلش به هم میخورد و دنباله هلیکوپتر با هواپیما برخورد میکند و منجر به انفجار میشود که در این انفجار، 8 نفر از آمریکایی کشته میشوند و جنازههایشان در طبس میماند؛ در این بین حداقل 5 نظامی دیگر هم به شدت میسوزند که آمریکاییها آنها را با خود میبرند.
فارس: بنابر مستندات، علاوه بر 8 جنازه آمریکایی، یک سر بیبدن هم در بین این جنازهها بوده؛ یعنی 9 نفر آمریکایی در این حادثه کشته شدهاند؟
ـ آمریکاییها قطعاً آمار افرادی را که به ایران فرستادهاند، دارند. این سر یقیناً متعلق به مهندس «علی اسلامی» بوده که قبل از انقلاب در ساخت فرودگاه، یعنی محل فرود هواپیماها در صحرای طبس، مشارکت داشته. او در این عملیات آمریکاییها را همراهی میکرده. احتمالاً بدنش در انفجار رخ داده از بین رفته و فقط سرش سالم مانده است. آمریکاییها هم البته همان 8 جنازه نظامیان خودشان را پس گرفتند و زیر بار تحویل این یکی نرفتند.
فارس: آمریکاییها برای انجام مأموریت در جاده یزد ـ مشهد با مسافران اتوبوسی مواجه شدند و اقدام به آزار و اذیت آنها کرد؛ نظامیان آمریکایی میتوانستند این مسافران را گروگان گرفته یا اینکه آنها را از بین ببرند؛ چرا چنین اقدامی نکردند؟
ـ در جریان این عملیات، هواپیمای «بکویث» به زمین مینشیند؛ چند دقیقه بعد، یک اتوبوس که ساعت 8 و نیم شب از مسافرخانهای در آن نزدیکی حرکت کرده و عازم مشهد است، به آنها نزدیک میشود. ابتدا پیشبینی آمریکاییها این بوده که با فاصله حدود 500 یا 1000 متر از این جاده بنشیند؛ فکر میکنم آمریکاییها با خطا فرود آمدهاند. در ادامه پیشبینی آمریکاییها این بوده که جاده طبس جاده کمتردد و خلوتی است؛ به خصوص در ساعات پایانی روز تا صبح بعید است که کسی عبور و مرور کند. برای همین هم حضور این اتوبوس برای آنها دور از انتظار بوده. چون میترسند مسافران گزارشی از حضور این همه هواپیما و تجهیزات را به پاسگاهها یا مقامات مسئول بدهند، اتوبوس را متوقف و مسافران را بازداشت میکنند.
ابتدا تصمیم دارند، مسافران را به وادی «قنا» در مصر ببرند تا در فرصت بهتر دربارهشان تصمیم بگیرند. بعدها وقتی از «بکویث» میپرسند چرا هلیکوپترها را سالم باقی گذاشتید و با این سرعت از ایران فرار کردید؛ میگوید «قرار بود از بالا منطقه را بمباران کنیم و بعد خارج شویم اما ایالت متحده میترسید به مسافران اتوبوس آسیب برسد.».
به نظر من این ادعا یک بلوف است؛ از جایی که این عملیات شکستخورده بوده و گروگانها هم هنوز در ایرانند، نمیتوانستند اقدامی علیه مسافران اتوبوس انجام دهند. چون احتمال میدادند دانشجویان بخواهند به شکلی موضوع را را تلافی کنند و بلایی سر گروگانها بیاورند. بنابراین آمریکاییها بعد از انفجار با سرعت محل را ترک میکنند، به مسافران اتوبوس اولتیماتوم میدهند که محل را ترک نکنند و حق ندارند تا روشن شدن هوا اقدامی کنند.
علاوه بر اتوبوس در همان جاده تانکری هم هست که آن تانکر حامل نفت سفید بوده و حتی ظرفیت و راننده این تانکر مشخص است؛ آمریکاییها با دیدن این تانکر به سمتش شلیک میکنند که راننده موفق میشود از صحنه فرار کند.
در فیلم طوفان شن ساخته آقای شمقدری، برخی از این جنبهها شاید بهواسطة برخی ملاحظات دراماتیک با واقعیت نمیخواند؛ مثلاً در مورد این تانکر که از نوع تانکر یدککش نیست، بنزین حمل نمیکند. یک تانکر متوسط است که اسب آن هم از تریلر جدا نمیشود.
این دو اتفاق یعنی سررسیدن اتوبوس و تانکر نفت نگرانی جدیای را در بکویث ایجاد نمیکند. به قول او «اگر هم راننده تانکر یا مسافرها گزارشی هم بدهند، یا حرفشان را جدی نمیگیرند یا در نهایت فکر میکنند راهزنهایی سر راهشان قرار گرفتهاند.»
این انفجارها و حضور شواهد عینی، باعث شد تا آمریکاییها به سرعت محل را ترک کنند و با هزینه کمتری به ماجرا پایان دهند تا در فرصت مناسب دیگری به عملیات اقدام کنند.
فارس: تهران چگونه از این جریان مطلع شد؟
ـ چند ساعت بعد، وقتی آمریکا مطمئن میشود نیروها از آسمان ایران خارج شدهاند، کارتر ساعت 7 و نیم صبح مقابل بینندگان تلویزیون آمریکا ظاهر میشود و اعزام نظامیان و شکست اقدام آنها را اطلاع میدهد. ساعت 6 صبح، پنجم اردیبهشت اتوبوس که پنجر هم بوده به اولین پاسگاه میرسد، ساعت 7 و نیم این موضوع در ابتدا به طبس و سپس به خراسان و تهران اعلام میشود؛ نخستین اطلاع رسمی حمله نظامی آمریکا و شکستشان در طبس، ساعت 9 و نیم صبح در کشور ما اعلام میشود؛ در واقع اطلاع رسمی مقامات ما بعد از اخبار آمریکا بوده است.
اولین گروههای بررسی حادثه نیز نزدیک ظهر به محل حادثه میرسند؛ اقدامات عملی بعد از ظهر پنجم اردیبهشت اتفاق افتاد؛ بنیصدر بعد از ظهر جمعه در یکی از مساجد اهواز که مراسم سخنرانی داشته، از این جریان مطلع میشود و با خلبان میآید و یک دوری هم در محل حادثه میزند؛ بعد بلافاصله به تهران میآید و مشاهداتش را در تلویزیون گزارش میدهد.
فارس: عملیات براندازی به صورت گسترده در حال انجام شدن بوده، چطور میشود که رادارها این اتفاقات را گزارش نمیدهند؟
ـ در این موضوع آمریکا رادارهای مسیر عملیات را با همکاری عوامل داخلی جمع کرده. جاهایی هم اگر از دستشان در رفته و گزارشاتی دادهاند، عملاً به گزارشها ترتیب اثر داده نشده. همین باعث شده ایران نتواند اقدام جدیای در این زمینه داشته باشد. طبیعی است که چنین حرکتی با این ابعاد بزرگ، حتماً با همکاری ستون پنجم دشمن در داخل کشور پشتیبانی میشده. اجرای چنین عملیاتی بدون همکاری عوامل داخلی غیرممکن است.
فارس: ظاهراً بعد از اطّلاع مقامات کشور و با مجوز بنیصدر محلّ حادثه بمباران میشود. اقدامی که منجر به از بین رفتن آثار و تجهیزات آمریکاییها و همچنین شهادت فرمانده وقت سپاه یزد شهید «محمد منتظرقائم» شده است.
ـ فرمانده نیروی هوایی به رئیس جمهور گزارش میدهد که بیم این است آمریکاییها در منطقه پراکنده باشند و بخواهند عملیات را ادامه دهند یا وسایل و تجهیزاتشان را خارج کنند. پس از توجیه فرمانده نیروی هوایی، بنیصدر دستور بمباران محل حادثه را صادر میکند. این سئوال را از آقای بنیصدر هم پرسیدهاند که چرا دستور بمباران دادهاید، میگوید «به من اینطور گفتند. من هم خواستم آمریکاییها به صورت محدود زمینگیر شوند. اما قصد انهدام کامل هلیکوپترها در میان نبوده است». این حرف، صرف نظر از نیت گویندهاش، میتواند حرف محکمهپسندی باشد.
همزمان با این بمباران سه نفر از نیروهای سپاه یزد به فرماندهی «محمد منتظرقائم» به محلّ حادثه میرسند؛ خلبان فانتوم از بالا مشاهده میکند که 4 نفر میخواهند به هلیکوپترها نزدیک شوند. فکر میکند آنها آمریکایی هستند. چند بار با مسلسل به طرفشان شلیک میکند و متأسفانه آقای منتظر قائم از ناحیه دست به شدت مجروح میشود و به شهادت میرسد. 2 نفر دیگر هم زخمی میشوند. در ماجرای شهادت شهید منتظرقائم باید شرایط فنی و مهندسی سال 59 را هم در نظر داشته باشیم که حتی نمیتوانند به شکلی با خلبان فانتوم ارتباط برقرار کنند. اما در هر صورت، این ایراد بزرگی برای آمریکاییهاست که اینطور از خودشان رد باقی بگذارند.
فارس: عکسالعمل کشورهای عربی و غربی بعد از این جریان چطور بود؟
ـ بنابر اسناد و مدارک موجود انگلیس، ژاپن و شوروی و بعضی از کشورهای منطقه مانند عربستان و مصر در این قضیه همراهیهایی داشتهاند. وقتی از انور سادات سؤال میشود آیا در این حمله نظامی مشارکت داشتهاید؟ پاسخ میدهد «من به مردم آمریکا قول داده بودم تمام تلاشم را برای رهایی گروگانها بکنم».
بعضی از کشورهای منطقه مثل پاکستان، عربستان، بحرین، عمان، ترکیه و رژیم صهیونیستی در جریان بودهاند و حمایت کردهاند؛ اما شوروی همان زمان ادعا کرد که از جزئیات ماجرا باخبر نبوده است.
فارس: نگاه خود شما به عنوان یک مستندساز به واقعه طبس چیست؟
ـ واقعه طبس یک رویداد بزرگ و ویژه تاریخی است. اگر دهها بار کوچکتر از این اتفاق در یکی کشورهای توسعهیافته، رخ میداد، تمهیدات فراوانی میکردند و تا سالها دستمایه فیلمها و کتابها و موزهها میشد. اما متأسفانه ما برخورد مناسب و درخوری با این ماجرا نداشتیم. امیدواریم با کارهای تازه و نو، حقیقت این حادثه آنگونه که باید و شاید گفته و شنیده شود.منبع :خبرگزاري فارس
گفتوگو از عالم ملکی
ساير اخبار در موضوع «فرهنگی و هنری »:
• ایران به وجود بیهقی، به عنوان گزارشگر حقیقت میبالد
• ۹ کارگاه پژوهشی در همایش بینالمللی بیهقی برپا میشود
• برگزاری ۲ کارگاه پژوهشی همزمان با روز ملی بیهقی در سبزوار
• رتبه جهانی دانشگاه حکیم سبزواری موجب جذب دانشجویان خارجی شده است
• پنج وقف جدید در سبزوار ثبت شد